دکتر مجید ابهری در گفت وگو با«رسانه مسئولیت اجتماعی»:
ریشه های مسئولیت پذیری را باید در کجا جستجو کرد؟نقش مسئولیت اجتماعی در خانواده ها چیست؟ آیا خانواده ها باید مسئولیت اجتماعی را در بین افراد جامعه نهادینه کند؟ دکتر مجید ابهری جامعه شناس و رفتارشناس یکی از چهره هایی است که دیدگاه های موثری در زمینه چالش های پیش روی مسئولیت اجتماعی و مسئولیت پذیری در جامعه ایران دارد. به همین دلیل و برای بیان این دیدگاه«رسانه مسئولیت اجتماعی با ایشان گفت وگو کرده که در ادامه ماحصل این گفتگو را می خوانید.
برای نهادینه کردن مسئولیت اجتماعی در بین خانواده ها چه رویکردی باید در دستور کار قرار بگیرد؟
ابتدا باید والدین و خانوادهها، فرزندان را با مسئولیت اجتماعی آشنا کنند. از جمله کارهایی که به بهبود این موضوع کمک میکند، میتوان به جمعآوری وسایل شخصی، رختخواب، میز تحریر و… اشاره کرد که از ابتدا میتواند الفبای مسئولیتپذیری را به آنها منتقل کند. رعایت نظافت خانه، خیابان و کوچه، حمایت از حیوانات و محیط زیست، دومین بخش از مسئولیتهای اجتماعی کودکان و نوجوانان به شمار میآید. متأسفانه بسیاری از خانوادهها از واگذاری مسئولیت به فرزندانشان وحشت داشته و از این امر مهم خودداری میکنند و بارها مشاهده شده که فرزند توانمند جوان در خانه نشسته و مشغول تماشای تلویزیون و یا بازی هستند و مادر و پدر که مشکل جسمی دارند به تهیه اقلام مصرفی میپردازند.به همین دلیل نیز بنده معتقدم مسئولیتگریزی جوانان ما از خانواده آغاز شده و در مدارس ادامه مییابد. بهترین الگو در مسئولیتپذیری اجتماعی، رفتارهای فردی و اجتماعی والدین است. والدین باید خودشان به مسئولیتهای فردی، تعهد اخلاقی و قول و قرارهای خود عمل کنند تا کودکان از آنان الگوبرداری کنند و به طور مناسب یاد بگیرند.
*در شرایط کنونی خانواده ها با چه چالش هایی برای تحقق مسئولیت اجتماعی مواجه هستند؟
مسئولیت اجتماعی در بین خانواده ها و افراد جامعه محقق نمیشود مگر اینکه مردم کشور به لحاظ جسمی و روحی در سلامت کامل باشند. هر چند وضعیت سلامت جسم و روح مردم کشور ما به سمت کمرنگ شدن میرود، اما با تغییر «سبک زندگی» میتوان این مسیر را به سمت دیگری که همانا سلامت روح و جسم باشد سوق داد. شیوه سالم زندگی کردن که میتواند از به موقع خوابیدن و صبح زود بیدار شدن تا ورزش کردن و غذای سالم و سنتی خوردن باشد. این در حالی است که در جامعه امروز ایران این مسائل به خوبی رعایت نمی شود. دولتها باید بدانند هر قدر برای سلامت مردمشان هزینه کنند در دراز مدت کمتر برای درمانشان هزینه خواهند کرد و این هزینهها، سرمایهای میشود برای آینده.
متاسفانه شاخصهای سلامت روانی جامعه در حال حاضر نشان از افزایش پرخاشگری و درگیریهای کلامی و فیزیکی بین مردم جامعه دارد، از دیگر سو افزایش بیماریهای جسمی مانند سکتههای قلبی و مغزی و یا دیابت و همچنین برخی بیماریهای خاص که اکنون شایع شده است نیز ناشی از سبک نادرست زندگی و انحراف آن از معیارهای منطقی باورهای اسلامی و ایرانی است.گرایش به مصرف و مصرف زدگی باعث شده است که تحرک در زندگی امروزی بسیار کم شود و این نیز عامل دیگری در ایجاد بیماریهای مختلف است.وقتی پایش و نظارت و ارزیابی در امور فرهنگی، اجتماعی، یا انجام نمیشود و یا بطور ناقص انجام میشود تا فقط رفع تکلیف شده باشد، وقتی نهادهای فرهنگی و متولی در راستای افزایش آگاهی و توانمندی مردم دچار تعدد و تکثر سیاستگذاری میشوند نتیجه این میشود که آمار طلاق بالا میرود و جوانان از ازدواج ترسان و گریزان میشوند و روابط عاطفی متزلزل میشود.
*راهکار شما برای تحقق مسئولیت اجتماعی در جامعه ایران چیست؟
مسؤولیتهای اجتماعی و قانونمداری و پررنگ شدن ارزشهای اخلاقی در روابط اجتماعی و اقتصادی و تعادل و همدلی با مردم، راستگویی و صداقت اجتماعی و مشارکت اجتماعی و مسئولیت پذیری اجتماعی همه به سبک زندگی بستگی دارد.والدین باید به فرزندان خود توکل و اعتماد به نفس و خودباوری اجتماعی را آموزش دهند و اهداف زندگی را برپایه ساده زیستی بنا کنند.وقتی مغازه های فست فود بیشتر از نانواییهاست، دیگر خبری از غذاهای سنتی و سفرههای صمیمی نیست. وقتی در سریالهای تهیه شده در داخل کشور، زندگی اشرافی را تبلیغ میکنند فرزندان ما الگوی سبک زندگی ایرانی اسلامی را از کجا باید یاد بگیرند؟ بنابراین برای تحقق همه جانبه رویکرد سلامت، ابتدا باید به سبک زندگی مورد نظر رسید و این با همایش و مقاله و جلسه و… برای رفع تکلیف، میسر نمیشود.اکنون انزوا و گوشه گیری و درونگرایی در فرزندان به اوج رسیده است.
در عروسی و عزا میبینیم که هر نوجوان یک گوشی موبایل و یا تبلت دارد که یا بازی میکند و یا چت میکند و خودش به تنهایی سرگرم است. این یعنی اینکه «بیگانگی مدنی» پیدا کرده است. در جامعه میبینیم که جوانان گوشی به گوش دارند و اصلاً توجهی به اطراف ندارند و متوجه نیستند در اطرافشان چه میگذرد. چه توقعی میتوان از این فرد که این مقدار با جامعهاش بیگانه شده است داشت؟ استرس و افسردگی و اضطراب وارد زندگیاش میشود. نسل ما اصلاً نمیدانست اضطراب چیست اما اکنون میبینیم که سازمان بهزیستی به غربالگری اضطراب در مهد کودکها میپردازد. اینها همه ناشی از بیتوجهی به «سلامت روان» است.از آنجایی که هنوز خوشبختانه بیشتر جامعه دارای باورهای دینی با شدت و ضعف های مختلف هستند، هنوز سلامت در مجموع به خطر نیفتاده است. اما اگر وضعیت به همین شکل ادامه یابد اضطراب و استرس به عنوان عامل اصلی اختلال در سلامت روان بیشتر از این رشد خواهد کرد و آنگاه شاهد جامعهای غمگین و مضطرب خواهیم بود و باید منتظر پیامد های خطرناک آن هم باشیم.