«رسانه مسئولیت اجتماعی»-منیژه بازیار:نخبگان جامعه ایران در زمان جنگ کنش گری فعال داشتند و با عبور از خط کشی های سیاسی به وحدت و همبستگی ملی کمک کردند. این وضعیت درباره نخبگانی که در خارج از کشور زندگی می کردند نیز وجود داشت و همه آنها نسبت به وضعیت جنگی مردم در شرایط جنگ دغدغه داشتند.
مسئولیت اجتماعی نخبگان به مجموعه وظایف و تعهداتی اشاره دارد که نخبگان در قبال جامعه و کشور خود بر عهده دارند. این مسئولیتها شامل مواردی چون آگاهیبخشی و روشنگری، مشارکت در حل مسائل و مشکلات جامعه، تلاش برای پیشرفت و تعالی کشور و حفظ منافع ملی است. نخبگان به دلیل جایگاه و تواناییهای خاص خود، نقش مهمی در هدایت و توسعه جامعه ایفا میکنند و باید با احساس مسئولیتپذیری و تعهد، در جهت ارتقای سطح زندگی و پیشرفت کشور گام بردارند.
مهم ترین مسئولیت نخبگان و خواص در زمان بحران امید بخشی و مدیریت بحران است.در وهله اول مهم ترین مسئولیت نخبگان کاهش تنش و بازگرداندن آرامش به فضا است از طرف دیگر نخبگان باید با دلگرمی دادن به یکدیگر و ترویج آرامش از فرسایش روانی جامعه جلوگیری کنند. این اتفاقی بود که در طول جنگ۱۲ روزه رخ داد.
درباره نقش نخبگان در فرانید تصمیم گیری و تصمیم سازی دیدگاه های زیادی وجود دارد. برخی نخبگان را عامل اصلی و تنها عامل در فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری معرفی کردند و برخی نیز نقش نخبگان را در این فرایند بسیار ناچیز و تحت تاثیر عوامل و شرایط محیطی دانستند.
در کنار این دو دیدگاه، دیدگاه سومی نخبگان را نه صاحب نقش انحصاری و اراده مطلق در تصمیم گیری و نه بی اختیار و تابع شرایط محیطی دانسته بلکه آنان را به عنوان عامل مؤثر در کنار یکدیگر عامل تاثیرگذار بر فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری دانسته است.از این دیدگاه نخبگان به صورت مستقیم و غیرمستقیم در فرایند تصمیمسازی مشارکت دارند و بر جریان تصمیمگیری تاثیر می گذارند.
اتفاق مهمی که در دوران جنگ ایران و اسرائیل رخ داد این بود که بسیاری از دلسوزان وطن که تا دیروز به نظام انتقاد می کردند از نیروهای مسلح در مقابل دشمن حمایت کردند و به سود نظام موضع گیری کردند. این اتفاق مهمی است که رخ داده و نظام سیاسی باید از این فرصت برای افزایش سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی استفاده کند.برخی افراد که در خارج از کشور بودند نیز در حین جنگ به سود کشور و نظام موضع گیری کردند و در زمینه جنایت های اسرائیل در ایران دست به افشاگری زدند.در واقع این اقدام مسئولیت اجتماعی نخبگان در شرایط جنگی بود که به خوبی تبلور پیدا کرد. به همین دلیل نیز این مسائل برای کشور و نظام ظرفیت است و باید به آنها به عنوان ظرفیت نگاه کرد.این همبستگی ملی می تواند زمینه ساز نزدیک تر شدند جریان های سیاسی در راستای یک آشتی ملی پایدار باشد.
همه می دانیم که در شرایط سخت و خطیری قرار گرفته ایم و هر روز توطئه و دسیسه جدیدی علیه ملت های منطقه و به خصوص ایران طراحی می شود.نخبگان جامعه نیز شرایط را درک می کنند. بدون تردید اگر ادارۀ امور جهان به صاحبان فرهنگ واگذار می شد دنیای امروز ما دنیای صلح و دوستی بود و عداوت و خشونت و دشمنی و خونریزی که ریشه در بی فرهنگی دارد در آن جایی نداشت.
با توجه به این شرایط، پرسشهایی جدی مطرح میشود: در چنین بحرانهایی، نخبگان دقیقاً چه وظایفی بر عهده دارند؟ چگونه میتوانند نقش خود را در راستای حفظ و تقویت وحدت ملی ایفا کنند؟ و اساساً، همبستگی ملی چگونه شکل میگیرد و تداوم مییابد؟
در پاسخ باید عنوان کردنخبگان سیاسی باید هرچه سریعتر بتوانند راهکاری در جهت مصالح مردم و جامعه پیشنهاد دهند و به فکر جامعه و آینده مردم و کشور باشند و بتوانند با یک مصالحه درست با جامعه جهانی و تغییر افکار مردم دنیا شرایط را توضیح دهند.
نخبگان اقتصادی وظیفه دارند در شرایط فعلی زمینهای را فراهم کنند که کمترین فشار اقتصادی به مردم وارد شود و راهکارهایی را پیشنهاد دهند که بر اساس آن مردم بتوانند زندگی راحتتری را تجربه کنند نخبگان نظامی نیز هم باید زمینهای را فراهم کنند که دفاع ما در مقابل دشمن کارایی بیشتری داشته باشد.
جنگ ابعاد مختلفی دارد و مهمترین آن قبلاً عملیات نظامی بود اما الان مهمترین آن عملیات روانی است. یکی از بزرگترین کارهایی که معمولاً دشمن انجام میدهد عملیات روانی برای تخریب و تضعیف پشت جبهه است که خیلی اثرگذار است که شکلهای مختلفی را شامل میشود.
کنترل خشم و هیجان در مسئولان و نخبگان، یک موضوع شخصی نیست؛ بلکه کنشی اجتماعی با پیامدهای گسترده است. جامعهای که نخبگانش اهل تعقل، مدارا و خویشتنداری هستند، در برابر تنشها مقاومتر است، زیرا مردم از الگوهای خود یاد میگیرند که میتوان بحران را از مسیر عقل، و نه از مسیر عصبانیت، مدیریت کرد. همین مسئله درباره نخبگان فرهنگی و رسانهای نیز صادق است؛ کسانی که قدرت کلام دارند و میتوانند با یک جمله، آتش افروخته یا خاموش کنند. در جنگ و صلح، در تهدید و فرصت، واژگان آنان حامل معناهای عمیقی برای افکار عمومیاند.
در دنیایی که رسانهها، شبکههای اجتماعی و گردش سریع اخبار هر جمله و رفتار را چند برابر تقویت میکنند، مسئولیت اخلاقی و اجتماعی نخبگان دوچندان شده است. هر واکنش احساسی، هر خشم کنترلنشده یا تهدید نسنجیده، میتواند مانند جرقهای در انبار باروت عمل کند. عقلانیت، در اینجا، نه بهمعنای بیعملی یا انفعال، بلکه بهمعنای درک ژرف واقعیت، تصمیمگیری با در نظر گرفتن همه جوانب، و تلاش برای حفظ همبستگی و امید اجتماعی است.
تاریخ گواهی میدهد که بسیاری از جنگها نه با گلوله که با سخن آغاز شدهاند؛ و بسیاری از صلحها نه با اسلحه، که با صبر و تعقل رهبران. در عصر بحرانهای پیدرپی، نخبگان عقلانی و مسئولان خوددار، سرمایههایی بیبدیلاند که باید قدرشان را دانست و از آنان خواست در لحظههایی که جامعه نفس در سینه حبس کرده، نه آتشافروز هیجان، که منادی عقل و آرامش باشند.
در بحران جنگ ۱۲ روزه شاهد بودیم که بیش از قدرت نظامی یا منابع اقتصادی، آنچه میتوانست آینده یک جامعه را تضمین کند و سطح اعتماد را به سمت بالا افزایش دهد، عقلانیت در تصمیمگیری و کنترل هیجانات در سطوح بالا بود، امری که یکی از تاکتیک های دشمن با توجه به نارضایتی پنهان در سطح جامعه ناکام گذاشت.