مسئولیت اجتماعی: معمولاً ایده هاى عالى، ایده هایى ساده اند. درحالى که تجزیه و تحلیل خاص هر موضوع با اهمیتى، لزوما با پیچیدگى و دشوارى همراه است. مفاهیم بنیادى که در بطن یک پارادایم قدرتمند نهفته است، به طورنسبى قابل فهم ترند، آرا و عقایدى که بر میلیونها فرد اثرمى گذارند و سیاست ملل را رهبرى مىکنند( درحوزه علوم اجتماعى) باید مورد پذیرش تمام افراد عادى جامعه باشند، نه اینکه فقط مورد قبول نخبگان آنها قرارگیرد. تنها چنین اندیشه هایى نهادها را از سطحى محلى تا جهانى شکل مى دهند و تبدیل به بخشى از میراث انسانى مى شوند. یعنى اصول و چارچوبى که زندگى ما براساس آن تعریف و تحریر مى شود. در اوایل نیمه دوم قرن بیستم، چنین مفهومى از توسعه وجود داشت. در آن زمان معنایى که در حال حاضر از توسعه داریم، به ندرت قابل مشاهده بود. ساختار امپریالیستى و مستعمراتى که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بر دنیا مسلط بود، فرصت چندانى را براى پیشرفتهاى اجتماعى و اقتصادى در نقاطى که امروزه کشورهاى درحال توسعه نامیده مى شوند فراهم نمى کرد. نواحى مستعمراتى تنها به عنوان تأمین کننده اصلى مواد خام ارزان و نیروى کار فراوان و از جمله تأمین برده (در اواسط قرن نوزدهم) عمل مى کردند.
در کشورهاى غنى تر اروپا، امریکاى شمالى و ژاپن، رشد اقتصادى عمدتا برپایه اهدافى مانند پیشرفت و نوسازى مبتنى بود. ولى توجه چندانى به مقولاتى مانند برابرى و عدالت اجتماعى نشان داده نمى شد. فقر مهلک، ضعف و فقدان، نظام تأمین اجتماعى در اروپا و ایالات متحده در اثناى رکود بزرگ اقتصادى نشان داد که حتى در این کشورها، سیاست (و برنامه ریزى) در راستاى تأمین نیازهاى عامه مردم نمى باشد. در پایان جنگ جهانى دوم، درک جمعى از مسائل و سیاستها دچار تغییر و تحول گردید. بهبود اوضاع و شرایط اقتصادى و اجتماعى براى اکثریت، تبدیل به دغدغه اصلى دولتها شد و با حذف نظام روابط استعمارى این وضعیت به ملل فقیرتر نیز تسرى یافت. توسعه اقتصادى به همراه ضمائم اجتماعى و نهادیش در سیاست و نظریه پردازى و همینطور جنگ سرد بین دو قطب کاپیتالیستى و کمونیستى از جایگاه مهمى برخوردارشد به طورى که راجربک هوس، از مورخان بزرگ علم اقتصاد چنین عنوان داشته است: «توسعه اقتصادى به مفهوم امروزى آن، تا پیش از دهه ۱۹۴۰ وجود نداشت. این مفهوم با توجه به آنچه که هم اکنون از آن استفاده مىگردد مربوط به نواحى و کشورهایى است که در مقایسه با دیگران کمتر توسعه یافته اند. براین اساس، این اعتقاد متداول است که این کشورها اگر بنا نیست در مقایسه با بقیه، فقیرتر از هم اکنون گردند، بایستى به طریقى توسعه پیدا کنند.»
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دانلود فایل PDF[/box]
دکتر رستم صابری فر/ سپهر